روزگار همچنان می گذرد ..
تازیانه اش را بر اندامم هرروزاحساس میکنم
سنگینی بارش شانه هایم را خرد کرده و هر ثانیه صدای شکسته شدن استخوان هایم را می شنوم
سکوت میکنم و دم نمی آورم شاید رازیست در این زندگی که من قادر به درک آن نیستم
امید هایم از پس هم یک به یک به تلی از خاکستر تبدیل می شوند
باز دل سوخته من به دنبال روزنه ایست برای امید دوباره
هر روز با این آرزو بر می خیزم و هر شب آرزوی سوخته ام را دلم دفن می کنم
وای از آن روز می ترسم می ترسم از آن روز که در قبرستان دلم جایی برای دفن خاکستر آرزوهایم نباشد
نمی دانم دیگر آن روز چه باید کرد ؟؟؟؟؟
آخرین ارسال های انجمن
عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
من او را دوست می دارم...(مرتضی درویشی) | 0 | 118 | fateme |
خیال نرگس مستت، ببست خوابم را (سلمان ساوجی) | 0 | 125 | fateme |
داستان عاشقانه همکلاسی | 0 | 105 | fateme |
خواص چای زالزالک | 0 | 111 | fateme |
بلفاریت یا ورم ملتحمه چیست؟ | 0 | 113 | fateme |
طنز: خودتو نخود هر آشی نکن!! | 0 | 99 | anise |
دریافت خلافی خودرو از طریق SMS | 0 | 101 | anise |
فعال کردن کورتانا در ویندوز 10 | 0 | 95 | anise |
اس ام اس خنده دار تبریک تولد | 0 | 91 | anise |
7 بیماری بدون علامت | 0 | 96 | anise |
داستان عشق و ثروت و موفقیت | 0 | 100 | faeze |
شعر شوق از فروغ فرخزاد | 0 | 101 | faeze |
عاشق شدن پادشاه بر کنیزک رنجور ( مولوی ) | 0 | 84 | faeze |