سرانجام قصه چت (طنز)
::: در حال بارگیری لطفا صبر کنید :::
سرانجام قصه چت (طنز)
www.rozex.rozblog.com
نام کاربری : پسورد : یا عضویت | رمز عبور را فراموش کردم

صفحه اصلیشعر طنز سرانجام قصه چت (طنز)

تعداد بازدید : 183
نویسنده پیام
amirhafez آفلاین



ارسال‌ها : 1493
عضويت : 1 /5 /1392
محل زندگي : سرزمین آریایی ها
سن : 41
تشکر ها: 83
تشکر شده : 162
سرانجام قصه چت (طنز)

سرانجام قصه چت (طنز)

شدم با چت اسیر و مبتلایش / شبا پیغام می دادم از برایش

به من می گفت هیجده ساله هستم / تو اسمت را بگو، من هاله هستم

بگفتم اسم من هم هست فرهاد / ز دست عاشقی صد داد و بیداد

بگفت هاله ز موهای کمندش / کمان ِابرو و قد بلندش

بگفت چشمان من خیلی فریباست / ز صورت هم نگو البته زیباست

ندیده عاشق زارش شدم من / اسیرش گشته بیمارش شدم من

ز بس هرشب به او چت می نمودم / به او من کم کم عادت می نمودم

در او دیدم تمام آرزوهام / که باشد همسر و امید فردام

برای دیدنش بی تاب بودم / زفکرش بی خور و بی خواب بودم

به خود گفتم که وقت آن رسیده / که بینم چهره ی آن نور دیده

به او گفتم که قصدم دیدن توست / زمان دیدن و بوییدن توست

ز رویارویی ام او طفره می رفت / هراسان بود او از دیدنم سخت

خلاصه راضی اش کردم به اجبار / گرفتم روز بعدش وقت دیدار

رسید از راه، وقت و روز موعود / زدم از خانه بیرون اندکی زود

چو دیدم چهره اش قلبم فرو ریخت / توگویی اژدهایی بر من آویخت

به جای هاله ی ناز و فریبا / بدیدم زشت رویی بود آنجا

ندیدم من اثر از قد رعنا / کمان ِابرو و چشم فریبا

مسن تر بود او از مادر من / بشد صد خاک عالم بر سر من

ز ترس و وحشتم از هوش رفتم / از آن ماتم کده مدهوش رفتم

به خود چون آمدم، دیدم که او نیست / دگر آن هاله ی بی چشم و رو نیست

به خود لعنت فرستادم که دیگر / نیابم با چت از بهر خود همسر

بگفتم سرگذشتم را به «جاوید» / به شعر آورد او هم آنچه بشنید

که تا گیرند از آن درس عبرت / سرانجامی ندارد قصّه ی چت


امضای کاربر : من خدایی دارم که دست گیـــر است نه مچ گیــــر ............
سه شنبه 01 مرداد 1392 - 20:03
ارسال پیام نقل قول تشکر گزارش
تشکر شده: 1 کاربر از amirhafez به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: pirasteh &
pirasteh آفلاین



ارسال‌ها : 208
عضويت : 22 /4 /1392
محل زندگي : استان خوزستان
سن : 33
تشکرها : 111
تشکر شده : 158
پاسخ : 1 RE سرانجام قصه چت (طنز) :

خخخخخخخخخخخ ممنون 


امضای کاربر :
همیشه سعی کن با کسی دوست شوی که قلبش بزرگ باشد

تا مجبور نباشی

خودت را برای ورود به
قلبش کوچک کنی
سه شنبه 01 مرداد 1392 - 20:56
ارسال پیام نقل قول تشکر گزارش
تشکر شده: 1 کاربر از pirasteh به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: amirhafez /
amirhafez آفلاین



ارسال‌ها : 1493
عضويت : 1 /5 /1392
محل زندگي : سرزمین آریایی ها
سن : 41
تشکرها : 83
تشکر شده : 162
پاسخ : 2 RE سرانجام قصه چت (طنز) :

ممنون از توجهتون


امضای کاربر : من خدایی دارم که دست گیـــر است نه مچ گیــــر ............
سه شنبه 01 مرداد 1392 - 21:08
ارسال پیام نقل قول تشکر گزارش
تشکر شده: 1 کاربر از amirhafez به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: pirasteh /

تمامي حقوق محفوظ است . طراح قالبــــ : روزیکســــ